بالاخره پایان ناممو دفاع کردم و تموم شد
یکم احساس آزادی میکنم و یه عالم احساس خستگی
فیلم و عکس جدید از پسرم واسم فرستادن و دیشب تا صبح دوباره خوابشو دیدم
می دونین چیه؟
بزرگ شده
نوشتن یاد گرفته
و هر چقدر بیشتر احساس دلتنگی می کنم
حس می کنم بیشتر باهاش غریبه شدم و بیشتر منو نمیشناسه دیگه
اگه یه روز ببینمش و بخوام بغلش کنم اما نخواد بیاد بغلم چی؟
زندگی بازی های عجیبی داره واسمون گاهی
آغاز فروپاشی...برچسب : نویسنده : fsargashte-m6 بازدید : 29