ساعتِ شماطه دارِ کهنه

ساخت وبلاگ

من هیچ وقت از روزای تلخِ تلخم اینجا ننوشتم و فقط تو دفتر خاطرات شخصیم نوشتم...

الان که میخونمشون گاهی برای حال بد اون روزام گریه میکنم و میبینم بدی حال الانم حتی اگرم خیلی بد باشه به یک صدم بدی حال اون وقتام نمیشه...

خوشحالم که نجات پیدا کردم... که خدا دستمو گرفت و از باتلاق کشیدتم بیرون... خوشحالم که الان دارم تلاش میکنم برای ساختن خودم و تک تک روزام...

حقیقتش زندگی نه اونقد شیرینه که ولع داشته باشم برای ادامش نه اونقد تلخه که آرزو داشته باشم برای تموم شدنش...

این روزا زندگی اینجوریه که میشه با یه ریتم آهسته و پیوسته جلو رفت و روزا رو تا جایی که میشه خوب گذروند...

حال تلخ این روزام یه ته مزه شیرینی به خودش گرفته 

این شیرینی حاصل فاصله گرفتن از اون تلخی مفرطِ مداومِ کمرشکنِ...

امیدوارم کامتون هر روز شیرین تر از قبل...

نوشته شده توسط مسافر در شنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۹ |
آغاز فروپاشی...
ما را در سایت آغاز فروپاشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsargashte-m6 بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 14 بهمن 1399 ساعت: 16:54