عبور باید کرد...

ساخت وبلاگ

راستش من از همه چی خسته ام

دلتنگم

دلگیرم

حالم خوب نیست

هم جسمی و هم روحی

اما حتی دلیلشو هم نمی دونم

من تنهام و از این تنهایی که نمی تونم کنار بذارمش بیزارم

دلم میخواد همه چی رو فراموش کنم و به زندگی ادامه بدم اما احساس می کنم حال من دیگه هیچوقت خوب نمیشه

همیشه یه سایه سیاهی پشت سرم راه میاد و هر جار نور و روشنی و جذابیت بیشتر سایه سیاهم پررنگ تر میشه و بیشتر خودشو نشون میده

خودمو سرگرم میکنم

مشغولم

اما انگار هیچی نیست که حالمو بهتر کنه

کاش زندگی بهمون قدرت انتخاب می داد

کاش دنیا اینقدر تلخ و زهر نبود

کاش هوای بیشتری واسه نفس کشیدن داشتیم

دارم خفه میشم دست و پا میزنم به قفسه سینم چنگ میزنم و محکم مشت می کوبم

اما هوا نیست

اما تو این دنیا واسه من جایی نیست

من فقط نشستم کنج تنهایی خودم و بازم برام جایی نیست

آغوشی که مال من بود و ازم گرفتن و من دیگه هیچی برای ادامه دادن ندارم

و زندگی قصد نداره بهم آسون تر بگیره

هی همه چی سخت تر و سخت تر میشه...

پ.ن

کجا باید برم

یه دنیا خاطره م

تو رو یادم نیاره...

چه کردی با دلم

که مرگ و زندگیم

برام فرقی نداره...

آغاز فروپاشی...
ما را در سایت آغاز فروپاشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsargashte-m6 بازدید : 91 تاريخ : شنبه 15 بهمن 1401 ساعت: 16:06