گوشت شده کیلویی پونصد هزار تومن
و فاکینگ شت همه چی از ماه پیش سه برابر شده به جز حقوق ها و دستمزد ها
به سلامتی ما هم به طبقه ای پیوستیم که دیگه نمی تونیم گوشت بخوریم و از کلی چیزای دیگه هم باید بزنیم که فقط بتونیم اولیه ترین مایحتاج زندگی رو تامین کنیم
حتی پوشاک رو جزو خریدای سالانه حساب نکردم خرج درمان و دارو و دندون پزشکی رو هم بذاریم کنار کلا
باور دارم خیلیای دیگه هم به این وضع دچار شده بودن، دچار شدن و کم کم دچار میشن(فعلش رو کامل براتون صرف کردم حتی!!!)
و می دونین چیه؟ همچنان خوشحال و خندان و آروم نشستیم و داریم به زندگیمون ادامه می دیم و حتی خیلیا ازین وضع (از همه ی آدما و چیزایی که باعث این وضع هستن)دفاع و پشتیبانی هم می کنن... اونم عمیقا و از ته دل...
کاش منم میتونستم چشمامو بسته نگه دارم و به این فکر کنم که چون نمی بینم و چشمام بستس همه چی و همه جا سیاهه(مثبت اندیشیِ موضعی مثلا!)
اما مشکل اینه که من میبینم، چشمام بازه و همچنان همه چی و همه جا سیاهه
امیدی نیست
ادامه ای نیست
فقط میشه گذروند
همین
پ.ن
زندگی! روزهای خوبت هم
مثل این شعر تلخ و دلگیرند
قبل رفتن فقط بلندم کن
شاعران ایستاده می میرند.../رویا ابراهیمی
نوشته شده در یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱ساعت 19:47 توسط مسافر|
آغاز فروپاشی...برچسب : نویسنده : fsargashte-m6 بازدید : 93