خوشحال و شاد و خندانم:))))

ساخت وبلاگ

یه روز مزخرف و خسته کننده ی دیگه

جدیدا اینقدر حرفامو رک می کی زنم که مجبورم به خودسانسوری رو بیارم

بعد معادل مودبانه کلمه دیگه یادم نمیاد

باید کلی فکر کنم بعد معادل مودبانش یادم بیاد بعد اونو به کار ببرم

مثل یه آدمی که داره به زبانی غیر از زبان اصلی خودش حرف میزنه

چند روز پیش رفته بودم داروخونه، صندوقدار دارو هامو داد نگاهشون کردم و یهو گفتم شت من از این 20 می خواستم اشتباهی نوشتم 10 ببخشید

یکم بعدتر فهمیدم که نباید جلو اون همه آدم می گفتم شت

خلاصه که ازین اشتباها یمدته مرتکب می شم و تقریبا به هیچ جام نیست

پ.ن

من واقعا خسته ام زندگی

2

ویزیت دکتر خیلی گرون تر شده و داروهامم با بیمه حساب نمیشه و تقریبا قیمتون سه برابر شده

3

تازه من داروی نایاب و کمیاب نیاز ندارم و همین داروییه که تو بازار هست و پیدا میشه

به اونایی فکر می کنم که خدا تومن پول داروهاشون بوده و الان اون خدا تومن ده برابر شده و مجبورن از بازار سیاه که هر چی بتونن از مردم پول می گیرن، بخرن(تازه اگه اون داروی مورد نظرشون پیدا بشه)

4

بعد هی بهم بگین چرا غمگینی، چرا خودکشی

امیدی هم برای ادامه زندگی مگه هست؟

نه میشه رفت نه میشه موند نه میشه زندگی کرد نه میشه مرد:)))

5

فشار چیه، ببین دارم می رقصم

آغاز فروپاشی...
ما را در سایت آغاز فروپاشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsargashte-m6 بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:59